به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ Church of England (کلیسای انگلیس) کلیسای مستقل مسیحیت است که در انگلستان واقع است و به نوعی آن را میتوان مادر کلیساهای انگلیکانیسم به حساب میرود.
این کلیسا با دیگر کلیسای بزرگ دنیا مانند کلیسای ارتدوکس شرقی و کلیسای کاتولیک رم بزرگترین کلیساهای مسیحیت را میسازند. الیزابت دوم، ملکهٔ بریتانیا هماکنون رئیس تشریفاتی کلیسای انگلستان است.
این کلیسا از دولت انگلیس پولی دریافت نمیکند ولی درآمد ناشی از اعانههای آن به صدها میلیون پوند میرسد.
اندرو اشدون، یکی از کشیشان ارشد کلیسای انگلیس است. وی در سالهای گذشته مسئول و مدیر بسیاری از فعالیت صلح طلب و ضدجنگ بوده است.
اشدون در سالهای گذشته تلاش داشته است که با ایجاد جریانهایی مستقل در انگلستان مردم را نسبت به واقعیتهای جهان آگاه کند.
خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با وی به گفتوگو نشسته تا نظرات وی را در مورد موضوعات مختلفی جویا شود. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
آقای اشدون ممنون از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید، در سوال اول میخواستیم علت فعالیت شما در برخی از جنبشهای مردمی آزادی را بدانیم.
پس از سفرهای بسیاری که به اسرائیل و فلسطین داشتهام نسبت به ناعدالتیهایی که به مردم فلسطین روا شده و آنها از آن اقدامات زجر میکشند و پیچیدگی شرایط مردم در آن کشور بشدت ناراحت بودم.
همچنین من به عنوان یک مسیحی، از ریشههای یهودی ایمان مسیحیان آگاه هستم و قطعا به دیدن اصولی که در باورهای ابراهیمی(اسلام، مسیحیت و یهودیت) مانند عدالت، صلح و آشتی ملی برای زندگی کردن وجود دارد، تمایل دارم.
در سفرهای دیگرم به کشورهای خاورمیانه هم به این نتیجه رسیدم که رسانههای غربی چه تصویر نامناسبی را از مسلمانان نمایش میدهند و همین شد که گروههای بسیاری را از انگلستان برای بازدید از خاورمیانه، ملاقات با اعضای گروههای محلی آنجا و گفتوگو با مردمی از این سه باور ابراهیمی گرد هم آوردم.
بسیار ممنون، شما از رسانهها و تصویر نامناسب و مخدوشی که از مردم خاورمیانه نمایش میدهند صحبت کردید. به نظر شما راه حل عبور از این مرحله و اتفاق چه چیزی است؟
میدانید که تعدادی از دوستان من مستندساز هستند. من تصور میکنم که مستندهایی که تاریخ، شرایط و فرهنگ مردمی که در وضعیت دیگری هستند را روشن میکنند برای مردمی که نمیتواند سفر کنند بسیار حیاتی هستند.
مشاهداتی که میتواند به بدست آوردن شناخت عمیقتر و افزایش بینش نسبت به واقعیتهای جهان گسترده کمک کند. این مستندها همواره باید شامل مصاحبهها و افزایش بینشهایی با استفاده از مردم عادی نه فقط سیاستمداران یا پیروان یک دین خاص یا موضعگیری سیاسی خاص باشد.
به نظر شما این روشها میتواند تاثیری هم داشته باشد؟ یا اصلا این توانایی در بین گروههای صلح طلب و ضدجنگ وجود دارد؟
بگذارید از یک جنبه دیگر به شما جواب بدهم. اخیرا در رسانههای جریان اصلی ما تعداد بسیار کمی؛ باز هم تاکید میکنم تعداد بسیار کمی از مستندها را شاهد هستیم که واقعیتها را روایت میکنند و با روایتهای سیاسی که رسانهها آن را تغذیه میکنند مطابقت ندارد.
نمایش واقعیتها، برداشتها اطلاعات مردم را به چالش میکشد و راه را برای شناخت باز میکند
برای این مسئله میتوان مثالهایی را هم ذکر کرد. مثلا در حملات اخیر غزه یا در اتفاقات سوریه شاهد آن بودیم که دو جنبه سکه سیاست نشان داده شد. این اتفاق، برداشتها و اطلاعات مردم را به چالش میکشد و راه را برای شناخت آنچه بر روی زمین واقعیت دارد باز میکند. به نظرم اینکه روایتهای متفاوت از یک اتفاق نمایش داده شوند بسیار مهم است چرا که شرایط برای مردم عادی بسیار متفاوت است.
دولتها «منافع ملی» خود را به «واقعیتهای جهان» ترجیح میدهند
به نظر شما نمایش این واقعیتها و در این ابعاد و اشکال توسط رسانههای جریان اصلی بایکوت نمیشود؟
سوال بسیار خوبی است! تصور من آن است که برخی از مواقع «جهتگیری دولت» در مسائلی خاص بسیار قوی است و این اتفاق نشان از آن است که دولتها «منافع ملی» خود را به «واقعیتهای جهان» ترجیح میدهند. در این بین همچنین لابی سیاسی قدرتمندی به وضوح وجود دارد تا که بتوانند دیدگاههای خاص خود را غالب کنند.
ماجرای حذف روزنامهنگاران برای اینکه میخواستند مستقل فعالیت کنند
برای این مسئله و لابیای که مطرح کردید هم مثالی دارید؟
البته شخصا که دچار این مسئله نشدهام اما تعدادی از روزنامهنگاران با تجربه و مورد احترام را میشناسم که در زمانهای مختلف بدلیل اینکه گزارشهای خود را لزوما به خواستههای رسانهشان وابسته نکرده و میخواستند گزارشهای مستقل خود را ارائه دهند، حذف شدند.
نکات جالبی را درباره جایگاه رسانه و اجبارشدن خبرنگاران و گزارشگران برای ارائه اخبار گفتید. بگذارید من هم مثالی بزنم همانطوری که به یاد دارید چندی پیش ملاله یوسف زی برنده جایزه صلح نوبل شد. او کسی است که به شدت از طرف رسانههای جریان اصلی مانند CNN و BBC پشتیبانی شد در حالی که صدای کشتهشدن خانواده نبیله، دختر بچه دیگر پاکستانی را هیچکس حتی در کنگره آمریکا نشنید. نظر شما در مورد این اتفاقات چیست؟
رسانههای ما همواره دوست دارند اخبار خوب یا نتایج مثبتی از اقدامات ما در مناطقی که در آن حضور داریم نشان دهند.
هر روز اسلام هراسی در بریتانیا گستردهتر میشود و این مسئله همواره با گزارشهایی که از خاورمیانه میرسد، تقویت میشود. در موقعیتهای مختلف به رفتارها و اعمال ما که به وضوح باعث درد و رنجی بزرگ مردم محلی یک منطقه شده، اشاره میشود اما این مسائل هم به ندرت مورد تجزیه و تحلیل انتقادی قرار میگیرند.
کشتار جانبی به هیچ وجه قابل توجیه نیست
اتفاقاتی که برخی از سیاستمداران از آن به «کشتار جانبی» یادکردند و به نظر من «کشتار جانبی» به هیچ وجه قابل توجیه نیست. اتفاقی که همواره آن را به نوع ساخت هواپیماهای بدون سرنشین و بدون دخالت مربوط میدانند در حالی که من این برداشت را غلط میدانم.
البته من تصور دیگری هم دارم که به نظرم نمیتوان گفت که در هر جنگی یکی از طرفین بی گناه است و طرف دیگر گناهکار. به نظرم بی گناه در جنگ آن کسی است که بیشتر زجر کشیده است. به نظرم متهم کردن یکی از طرفین زیاد درست نیست و باید به علت آن جنگها توجه کنیم.
برای سوال پایانی آیا تابحال حرفهای شما مشکلاتی را برایتان ایجاد کرده است؟
در یک مورد وقتی در مورد اسرائیل و فلسطین در کلیسا صحبت میکردم، برخی از یهودیان منطقه نامهای را به اسقف من نوشتند که دیگر نباید درباره آن موضوعات صحبت کنیم.
نظر شما